آرشام سرایداران؟ غائب...
تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۵۵۶۸۵
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، دانش آموزان مدرسه ابتدایی شهدای شوش در فاصله چند روز به اندازه چند سال بزرگ شدند، آخر کودکی در آن سن و سال که تازه در حال آموزش جمع و تفریق و تقسیم است تا پیش از شهادت دوست، همکلاسی و همبازیاش چه میداند ترور و داعش یعنی چه؟
دانش آموزان مقاطع اولیه تحصیلی که املای عبارت «حمله تروریستی در حرم مطهر احمد ابن موسی(ع) توسط داعش» را هم هنوز بلد نیستند، الان دارند آن را زندگی می کنند چون هر وقت پیگیر علت جای خالی آرشام در مدرسه میشوند به این جواب و عبارت میرسند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سوال این روزهای بچه های کلاس «پنجم یک» مدرسه ابتدایی شهدای شوش در ناحیه سه شیراز از معلمشان این است که آقای معلم حمله تروریستی یعنی چی؟ تروریست به کی میگن؟ داعش کجاست؟ چرا آشام رو کشتن، اون که خیلی بچه خوب و درس خوانی بود؟!
اینها را عبدالله اسدی معلم آرشام میگوید.
آرشام گلی بود که گلچین شد
با او درباره وضعیت تحصیلی آرشام گفتگو میکنم و او میگوید: آرشام فعال و بسیار علاقه مند به آموزش بود، آموختن او را خوشحال میکرد و با شوق و انگیزه درس را دنبال میکرد.
معلم، مهربانی، ادب و متانت آرشام را زبانزد و الگوی دیگر دانش آموزانش خوانده و اظهار میکند: او نماینده کلاس ما و عاشق کمک کردن به همکلاسی هایش بود، هر کجا که کسی به کمک نیاز داشت چه درسی و چه غیر درسی میدانست که میتواند روی آرشام حساب کند.
وی اضافه میکند: در صحبت با این دانش آموزم اصلا احساس نمیکردم که با یک پسر 12 ساله در ارتباط هستم و حقیقتا آرشام گلی بود که گلچین شد.
اسدی درک مسائل، کمک کردن به همنوع و فهمیده بودن را از شخصیت و ذات او و همچنین حاصل تربیت خانوادگی اش میداند و میافزاید: وقتی با آرشام شوخی میکردم این کودک به حدی شرم، حیا، تواضع و متانت داشت که سر خود را پایین می انداخت و فقط لبخند می زد.
وی در حالی که دیگر جلوی بغض خود را نمی تواند بگیرد با صدایی که الان لرزان تر از قبل شده می گوید: لبخندهای آرشام یادم نمیرود و هنوز هم باور نکردم که دیگر نیست؛ گاهی به صورت ناخوداگاه وقتی در حال حضور و غیاب دانش آموزان هستم اسم او هم صدا میزنم و وقتی میخواهم نماینده کلاس را صدا بزنم اسم او را می آورم.
این معلم که گریه امانش را بریده و چند دقیقه ای بین گفت و گویمان با سکوت میگذرد و هیچ صحبتی بینمان رد و بدل نمیشود که با کشیدن آهی دوباره شروع به صحبت کرده و میگوید: روزی نیست که به یاد آرشام عزیزم گریه نکنم.
اسدی در ادامه اضافه میکند: مادر آرشام بسیار پیگیر بود و هفته ای یک بار یا به صورت حضوری با آرتین می آمد و یا تلفنی پیگیر درس و حتی اخلاق و رفتارهای پسرش در مدرسه میشد.
وی با بیان اینکه در روز سه شنبه هم مادر او به مدرسه آمد تا علاوه بر پیگیری وضعیت دروس فرزندش اجازه او را برای چند روز مرخصی جهت آماده شدن و سفر به تهران و شرکت در عروسی خواهرش بگیرند، مطرح میکند: این آخرین دیدار و پیام های آن روزمان نیز آخرین مکالمه من با آرشام عزیزم شد، هر چند که آخرین پیامم هم بی جواب ماند...
پس از گفت و گو با معلم آرشام بلند شده و به سمت کلاس آرشام می روم؛ قلبم میرود اما پایم همراهی نمیکند.
خودم را به در کلاس میرسانم، در حالی که اشک چشمانم را پاک می کنم وارد کلاس میشوم و غم جای خالی و خون به ناحق ریخته شده کودکی معصوم، مظلوم و بی گناه تا اعماق وجودم را میسوزاند.
با اینکه زنگ تفریح بود و همه دانش آموزان در حیاط بودند، دانش آموزی که در کنار صندلی آرشام نشسته توجهم را جلب میکند.
کنارش رفته و به صحبت با او مینشینم.
امین اسماعیلی با غمی جا مانده در صدایش از پسر عمه، هم کلاسی، بغل دستی، دوست و رفیقش می گوید.
وی با همان زبان کودکانه خود از صبوری، دلسوزی و علاقه آرشام به برادر کوچکترش آرتین میگوید؛ از غم نبود رفیق و هم بازی اش می گوید، از جای خالی آرشام در کلاس و مدرسه می گوید.
با بغض در گلویش به خوشحالی کوتاه مدتش اشاره کرده و می گوید: چون شغل پدر آرشام ارتشی بود و در بندر عباس ساکن بودند، آرشام تا کلاس سوم در همان شهر درس خواند و از کلاس چهارم من و پسر عمهام هم مدرسه ای و هم کلاسی شدیم.
امین اضافه میکند: تا مدت ها که کلاس ها مجازی بود، وقتی هم که حضوری شد خوشحالی من از هم کلاسی بودن با پسر عمه ام ماندگار نماند و خیلی زود به پایان رسید.
وی از شیطنت های آرتین و خط خطی کردن کتاب های آرشام میگوید، از رفاقت آرشام با برادرش، از قصه خوانی و خوراکی خریدن هایش برای برادر کوچکش می گوید و اشک می ریزد.
امین کمی که آرام می شود اظهار می کند: آرشام به عمه و شوهر عمه ام همیشه افتخار می کرد و بسیار به آنها احترام می گذاشت و حال جای خالی هر سه آنها ما را خیلی اذیت میکند.
وی اضافه می کند: آرشام خیلی خوشحال بود که عروسی خواهرش است، برای عروسی کاملا آماده بود و کت و شلوار بسیار زیبایی خریده بود که به او خیلی هم می آمد که شادی آنها و ما جای خودش را به غمی بزرگ و تا ابد جانسوز و ماندگار داد.
هم کلاسی و پسر عمه آرشام میگوید: من بسیار ناراحتم، آرشام عزیز ما رفت و غم سنگینی را تا ابد بر قلب ما نشاند و تنها خواسته ما این است که انتقام خون رفیقم، برادر، پدر و مادر مظلوم آرتین عزیزمان گرفته شود.
گزارش از: زهرا زارعپور
منبع: فارس
کلیدواژه: آرشام شیراز فارس شهدای حرم دانش آموزان هم کلاسی جای خالی پسر عمه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۵۵۶۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نسخهپیچی و ممنوعیتهای عجیب به سبک دهه ۶۰ در مدارس دخترانه | دانشآموزان را لجباز نکنید!
روزنامه هم میهن در گزارشی به قلم شادی مکی به سختگیریهایی که در برخی مدارس میشود پرداخت و همچنین رفتار مدیران و معاونان را در این مدارس مورد بررسی قرار داد: در مدارس چه میگذرد؟ مدیران، مشاوران و معاونان چگونه با دانشآموزان تعامل میکنند؟ اینها پرسشهای مهمی است که دانشآموزان، مدیران و کارشناسان آموزشی به آن پاسخ میدهند. دانشآموزان میگویند که هنوز کیفهایشان را برای پیدا کردن سیگار، آینه، لوازم آرایش و گوشیهای تلفنهمراه میگردند و در این پروسه فشار زیادی به آنها وارد میشود. هنوز اندازه و رنگ موی دانشآموزان دختر در کانون توجه است. هنوز رفتوآمدها کنترل میشود. با پسران رفتارهای نادرست میشود، برایشان جلسههای توجیهی برگزار میکنند و در این وضعیت دانشآموزان متولد دهههای ۸۰ و ۹۰ که زیربار مدرسهداری با سختگیریهای دهه ۶۰ نمیروند، لجبازتر شدهاند.
کارشناسان آموزشی میگویند که با نسخههای قدیمی و تاریخ انقضا گذشته نمیشود با این دانشآموزان تعامل کرد. به گفته این کارشناسان، هنجارهای نوجوانان امروز بهتبع تحولات رخداده در جهان و در کشور تغییر کرده است. رفتارهایی مانند بازرسی کیفها که نسلهای دهههای ۵۰ و ۶۰ هم با آن سر ناسازگاری داشتند، امروز نمیتواند راهی برای تعامل با نوجوانان باشد. تنها نتیجه این رفتارها، احساس انزجار و تنفر نسبت به ارزشها و قوانین است. کارشناسان میگویند که نسل جدید، زور و اجبار را نمیپذیرد و برای پذیرش یک مسئله ابتدا باید اقناع شود و بعد از آن حق انتخاب داشته باشد.
هنوز «آینه» ممنوع است
دانشآموزان مقطع متوسطه گلایه فراوان دارند؛ گلایه آنها از برخوردهای سلیقهای است. کیانا یکی از دانشآموزان کلاس نهم است که میگوید: «مسئولان مدرسه، اول سال تحصیلی برای بچهها جلسهای برگزار کردند و درباره همین مسائل با ما حرف زدند. آنها گفتند اگر بچهها پیرسینگ یا هر وسیله دیگری که با استایل دانشآموزی تطابق ندارد، همراهشان دارند محترمانه تحویل دهند. اما کسی اینکار را نکرد.
درحالحاضر وقتی مسئولان مدرسه چنین وسائلی را دست بچهها ببینند با بیاحترامی، خشونت و استفاده از الفاظ رکیک میگیرند. گاهی هم خانوادهها را صدا میکنند. بچهها هم وقتی این رفتارها را میبینند بیشتر لجبازی میکنند.»
کیانا میگوید که فضای مدرسه شاد نیست؛ هیچ اقدامی از سوی مسئولان مدرسه برای شاد کردن فضا صورت نمیگیرد و حتی گاهی به آنها فشار وارد میکنند: «مثلاً ما را مجبور میکنند در بعضی از جشنوارههای مناسبتی شرکت کنیم که این موضوع ما را آزار میدهد. چرا باید برخلاف خواستهمان در جشنواره، جشن و مناسبتی مشارکت کنیم. درحالیکه در مسائل مهمتر به خواستههای ما توجه نمیکنند.»
او ادامه میدهد: «مثلاً ما بهعنوان دانشآموزان پایه نهم که در مقطع حساسی هستیم و امتحان نهایی داریم، نیمی از سال بهدلیل بارداری یا حوادثی که برای معلمانمان رخ داد، کلاس نداشتیم و وقتی به این موضوع اعتراض کردیم و درخواست دادیم تا معلم جایگزین برایمان بگذارند، اصلاً به خواستهمان توجه نکردند. همه اینها درحالیاست که توجه به مدل موی دانشآموزان یا همراه داشتن انگشتر و گردنبند و آینه، برای آنها مهمتر از تشکیل کلاس و داشتن معلم است.»
محمد، دانشآموز کلاس دهم است و میگوید که رفتار مسئولان مدرسه با آنها خوب نیست. گاهی کیف بچهها را میگردند تا شاید گوشی پیدا کنند، اما این کارها نتیجه معکوس دارد. کیف دانشآموزان حریم شخصی آنهاست. او درباره علت لجبازی بچهها با مدیر و مسئولان مدرسه میگوید: «گاهی برای سادهترین مسائل به آنها ناسزا میگویند و توهین میکنند. این کارها باعث لجبازی دانشآموزان میشود.»
تکرار سختگیری دهههای قبل
حالا در کنار ماجرای کشیدن سیگارهای الکترونیک و برخورد مسئولان مدرسه، گشتن و بازرسی کیف دانشآموز در مدرسه که در دهههای گذشته هم رایج بود، آیا میتواند راهکاری مناسب برای برخورد با دانشآموزان و حفاظت از آنها باشد؟ سوالی که تیموریان به آن پاسخ میدهد: «این رفتارها جز ایجاد تنفر و انزجار، نتیجهی دیگری ندارد. کیف دانشآموز حریم شخصی اوست؛ اتفاقی که برای نسلهای دهه ۵۰ و ۶۰ افتاد و آنزمان هم مورد اعتراض بچهها بود، چرا باید تکرار شود. به نظر میرسد نیاز به یک آموزش همگانی برای تعامل با نسل نوجوان داریم. بهجای بازرسی بچهها و ایجاد اضطراب و خشم در آنها باید فرهنگسازی کرد، باید زیربنای تربیتی جامعه و بعد مدارس را درست کرد، سپس سراغ دانشآموز رفت.»
این جامعهشناس معتقد است که امروز هزاران مسئله مهمتر از موضوع حجاب در جامعه وجود دارد: «فرهنگسازی با زور و خشونت انجام نمیشود. این نسل متفاوت از نسلهای گذشته فکر میکند و هنجارهایش در بسیاری از موارد تغییر کرده است. با زور و فشار نمیتوان مسئلهای را به او تفهیم کرد.»
این کارشناس آموزشی تاکید میکند که ساختار اجتماعی و سیاسی روی جامعه تاثیرگذار است و بخشی از والدین هنوز از ساختار سیاسی و اجتماعی تاثیر میپذیرند بههمیندلیل نسل جوان نه والدین خود را قبول دارد و نه ساختار سیاسی، مذهبی و اعتقادی را: «وقتی دانشآموزان نمیتوانند توسط والدین، ساختار خانواده و مدرسه ارضای روحی و روانی شوند، به فضاهایی مراجعه میکند که ساختارهای اشتباه و ناامنی برایشان دارد.»